هفته 34

سلام یه روی ماه پسر گلم

الحمدلله حالت خوبه عسلم و هر روز داری بزرگتر میشی و جات تنگ تر میشه منم بی قرار تر واسه بغل کردنت

ماشاالله خوابتم بیشتر شده ....

کلا شبارو میخوابی .... امیدوارم به دنیاام اومدی همین ریتمو دنبال کنی

دیروز سرماخوردم و شب رفتم دکتر بهم دارو داد اما با دوز پایین .... کاش زودتر خوب بشم ..... بدن درد دارم به زور کارامو انجام میدم البته مامان جون داره امروز میاد خونمون .... خیالم راحته که هم یکی پیشمه و تنهاام نیستم

آخه اخیرا یکم ترسو شدم .... اون همه فیلم ترسناکی که قبل بارداریم میدیدم بالاخره کار دستم دادو الان ی کوچولو از تنهایی میترسم ..... که اونم امیدوارم بعد زایمانم به حالت عادی برگرده و مثل قبل بشم

2شب پیش با بابا رفتم بیرون و نمد خریدم میخوام باهاشون اتاقتو قشنگ تر کنم .... البته همین الانم خیلی خوشگل شده وسایلتو چیدیم انشاالله عکسشم میذارم تو وبلاگت .........

دست مامان جون و بابا جونم درد نکنه بابت سیسمونی قشنگی که برات گرفتن .......

من برم نهار بذارم که مهمون دارم .......

خیلی دوست دارم پسر گلم ....

تو بهترین هدیه خدایی .......

عاشقتم


تاریخ : 29 فروردین 1394 - 19:24 | توسط : بانوی پاییز (مهسا) | بازدید : 590 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

هفته 31

سلام نفسم .............

امروز صبح که از خواب بیدار شدم خداروشکر کردم که قلبت میزنه .........

انشاالله که قلبت 120 سال بزنه عسلم ..........

امیدوارم هرکسی آرزوی مادرشدن داره خیلی زود به خواستش برسه توام دعا کن عزیزدلم ......

دیگه سنگین شدم و یکم سخت خم و راست میشم یکمم ورم دارم که خداروشکر طبیعیه .......

دلم میخواد این روزا بگذره و زودتر بغلت کنم و ی نفس راحت بکشم

هروقت دلم میگیره میام اتاقت و وسایلتو نگاه میکنم

لباسای بدو تولدتم گذاشتم کنار که بشورم بعد تنت کنم

فدای بدن کوچولوت بشم قندعسلم

بابایی خوابیده منتظرم بیدار بشه تا صبحانه بخوریم ......

فکر کنم زیاد نشستم یکم دل درد گرفتم میرم دراز بکشم

خیلی دوست دارم شازده پسر

عشق مامان و بابایی


تاریخ : 11 فروردین 1394 - 17:53 | توسط : بانوی پاییز (مهسا) | بازدید : 531 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید